حسرت

ادبی

حسرت

ادبی

مهمانی شب

امشب دستانت مهمانی من

وتمام نگاهت

عریان

سخت می شود نگفت

جام چشمانت را

لبخند ها را

ستاره می شمرم

تا خویش را از تو بیابم

صحبتی نمانده جز نگاه

وتو در کالبد شب        دوباره می رقصی

ماه را یا مهتاب

ستاره های چشم هیز

غریبه های بد

می خوانی

می خوانم

دوباره زلزله آمد

و تو و من می مانیم

اول راه

۴/۵/۸۷

نظرات 2 + ارسال نظر
میلاد چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:48

از برخی تعابیر حقیقتا لذت بردم، مثل «ستاره می‌شمرم تا خویش را از تو بیابم» یا «صحبتی نمانده جز نگاه»
اما برخی عبارات بسیار کلیشه‌ای بودند، مثل ترکیب «جام چشمانت».
عبارت «غریبه‌های بد» هم به نظرم توی چشم می‌زد.
در کل اما خوب بود و لذت بخش. چه قدر خوش‌حالم که می‌توانم در جایی مثل اولین پست یک وبلاگ، چنین قطعهٔ بدیعی بخونم. متشکرم.

از دقت نظر و لطفتان متشکرم امیدوارم در کارهای دیگرم پیشنهاد شما را رعایت کنم.لطفتتان مستدام.

بیش از1500مقاله و تحقیق رایگان سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:54 http://www.beheshtnet.blogfa.com

سلام دوست عزیز
پیشاپیش عیدتون مبارک
من تابه حال با124سایت ووبلاگ تبادل لینک کردم
ومی خوام اگه افتخاربدین صدوبیست وپنجمین وبلاگی که دروبلاگم ثبت میکنم وبلاگ شماباشه
پس لطفا اگه موافقین وبلاگ من راباعنوان:
"1500مقاله وتحقیق رایگان"
وبه آدرس:
http://www.beheshtnet.blogfa.com

لینک نماییدوسپس اطلاع دهیدتادرهمان ساعت شمارالینک کنم
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد