امشب دستانت مهمانی من
وتمام نگاهت
عریان
سخت می شود نگفت
جام چشمانت را
لبخند ها را
ستاره می شمرم
تا خویش را از تو بیابم
صحبتی نمانده جز نگاه
وتو در کالبد شب دوباره می رقصی
ماه را یا مهتاب
ستاره های چشم هیز
غریبه های بد
می خوانی
می خوانم
دوباره زلزله آمد
و تو و من می مانیم
اول راه
۴/۵/۸۷
از برخی تعابیر حقیقتا لذت بردم، مثل «ستاره میشمرم تا خویش را از تو بیابم» یا «صحبتی نمانده جز نگاه»
اما برخی عبارات بسیار کلیشهای بودند، مثل ترکیب «جام چشمانت».
عبارت «غریبههای بد» هم به نظرم توی چشم میزد.
در کل اما خوب بود و لذت بخش. چه قدر خوشحالم که میتوانم در جایی مثل اولین پست یک وبلاگ، چنین قطعهٔ بدیعی بخونم. متشکرم.
از دقت نظر و لطفتان متشکرم امیدوارم در کارهای دیگرم پیشنهاد شما را رعایت کنم.لطفتتان مستدام.
سلام دوست عزیز
پیشاپیش عیدتون مبارک
من تابه حال با124سایت ووبلاگ تبادل لینک کردم
ومی خوام اگه افتخاربدین صدوبیست وپنجمین وبلاگی که دروبلاگم ثبت میکنم وبلاگ شماباشه
پس لطفا اگه موافقین وبلاگ من راباعنوان:
"1500مقاله وتحقیق رایگان"
وبه آدرس:
http://www.beheshtnet.blogfa.com
لینک نماییدوسپس اطلاع دهیدتادرهمان ساعت شمارالینک کنم
ممنون