حسرت

ادبی

حسرت

ادبی

رنج زمانه

اینجا زمانه را به رنج می کشند

آسان

میان چهار دیواریهای گذشته ها

فرفی نمی کند

بمان

کسی بالای سطرها نشسته است

در بی خیالی و سکوت

لبخندهای مضحک دیروز را بگیر

فردای هر کسی به زنجیر می رود

می دانی و گذر می کنی

خیال

این است محال روزگار ما

در رنجهای دیگران کسی است

در رنجهای ما خدایی نشسته است

فرقی نمی کند

گذر می کنی

بمان

تابوی این سکوت خیال را

بالای قاب طلایی شکسته اند

امروز را

به دیروز سنجاق کن

شبی

شاید مرا نیز به رنج زمانه کشند

دریغ

نالوطیان فردای روزگار./

۱۲/۵/۸۷

 

نظرات 5 + ارسال نظر
نیما یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:15 http://mobilebazi.persianblog.ir

سلام
وبلاگ جالب و زیبایی دارید
حاضر به تبادل لینک هستید؟

حسین پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 00:41 http://memyself.blogsky.com

سلام
بازم اومدم و خوندم و لذت بردم
تنها کاری که تونستم بکنم این بود که لینکتون کردم
منم یه چیزایی نوشتم
البته بیشتر از این که ادبی باشه احساسیه
و فقط برای بیان احساس درونیمه !
خوشحال می شم باز هم بیای اونورا !

پریسا پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 23:27 http://samfunitarik.blogfa.com

من راستش خودم تخصصی در شعر گویی و نقد شعر ندارم.
اما شعرتون به دل من به عنوان یه مخاطب عام نشست.موفق باشی.بازم پیش من بیا.خوشحال میشم.

متشکرم همین برای من علاوه بر امیدی که لابه لای آن نشسته بود غنیمتی است که اندیشه هایم هر چند ناچیز به دل مخاطبی بنشیند
باز هم ممنون
حتما

سلطان پنگوئن شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:47 http://silentsong.blogsky.com

سلام...

چیطوری؟

وب ادبیت خیلی باحاله! ایول...

پست اولت رو خوندم... بقیش رو هم باشه سر فرصت میخونم حتما!!!!!!!!!

فعلا.................

سلام
خوبم
ممنون
از لطفتان هم بیشتر ممنون
به امید آن روز یا لحظه که باز مورد عنایت قرار گیرم
حالا

آزاده یکشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:51 http://dibache.blogsky.com

کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد

متشکرم از این نکته حقیقی که جان دادی
ممنون از لطفتان به امیدی دیگر امیدوار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد