پشت میله های حاشیه گرفتار
دستهای خشک و چروکیده تشنه
چشمهای لبریز از پوسیدن مرگ
خسته از نفس زدن های همین دیوار سنگی
پر است از حاشیه جلبک
یک فضا لبریز از
تعفن شهوت باران
باتن زخمی کاغذ
این همه رسوایی و
داس شکسته
چه باید باقی بماند
از جنون
از سر آغاز هجوم سر بریدن./
۱۵/۹/۸۲
سلام دوست عزیز
وبلاگ جالبی داری خوشحال میشم
نظرت را در مورد وبلاگ خودم بدونم
موفق باشی
سلام
خیلی قشنگ بود.
سلاااااااااااااااام
خیلی شعر قشنگی بود ..........یعنی همه ی شعر های این
وبلاگ قشنگند ...........
با تبادل لینک موافقی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟